بیفشاندن

لغت نامه دهخدا

بیفشاندن. [ ی َدَ ] ( مص ) افشاندن: بیفشاندن بر؛ نثار کردن. ( یادداشت مؤلف ). || تکانیدن: تجثجث؛ بیفشاندن مرغ پر خود را. ( منتهی الارب ). رجوع به افشاندن شود.

جمله سازی با بیفشاندن

خاری از پای عاجزی کندن گردی از دامنی بیفشاندن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
افتراق یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز