بی شکوه. [ ش َ / ش ِ وَ / وِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + شکوه، مصدر ساختگی از شکایت یا شکوای عربی ) مقابل گله مند. آنکه گله نکند. ( آنندراج ). رجوع به شکْوه شود. بی شکوه. [ ش ُ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + شکوه ) مقابل شکوهمند. که شکوه و جلال ندارد. رجوع به شکوه شود.
فرهنگ فارسی
مقابل شکوهمند ٠
جمله سازی با بی شکوه
ز پیراهن برون آ، بی شکوهی نیست عریانی جنون کن تا حبابی را لباس بحر پوشانی