برهیختن

لغت نامه دهخدا

برهیختن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) ( از: پیشوند بر + هیخ = هنگ = تنگ اوستائی به معنی کشیدن + تن، پسوند مصدری ) برکشیدن. برآوردن. ( برهان ). برآهیختن. || تربیت کردن و آموختن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به برهختن شود.

فرهنگ معین

(بَ تَ )(مص م. ) ب رکشیدن، برآوردن.

فرهنگ عمید

۱. برکشیدن، برآوردن.
۲. ادب کردن، تربیت کردن.

ویکی واژه

ب رکشیدن، برآوردن.

جمله سازی با برهیختن

یک نیم‌رسانا بین دو الکترود برهیختن قرار دارد. وقتی با یک پالس کوتاه نور تحریک می‌شود (به اندازه ۱۰۰ فمتوثانیه)، بارهای نورساخته بر روی الکترودها برهیخته می‌شوند، در نتیجه یک جریان ایجاد می‌شود، که توسط اسیلوسکوپ به شکل ولتاژ دوسر یک مقاومت آشکار می‌شود. از آنجا که پالس تحریک مربعی است، برای اندازه‌گیری تی‌پی‌سی دو روش وجود دارد: در موقعیت‌های «روشنی» و «خاموشی». در «روشنی»، همین که پالس تحریک روشن شد، سیگنال ضبط می‌شود و اجازه می‌دهد پس از شروع برانگیختن، میزانی بار روی الکترود مشاهده شود. اندازه‌گیری‌های «خاموشی» نشان می‌دهد که پس از خاموش شدن پالس، بارها چگونه از بین می‌روند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال تاروت فال تاروت فال عشق فال عشق فال زندگی فال زندگی