بدخیالی

لغت نامه دهخدا

بدخیالی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) بدگمانی. ( فرهنگ فارسی معین ). سؤظن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

بد گمانی

جمله سازی با بدخیالی

💡 مشیر الدوله خاطر نشان می‌سازد که به هنگام ورود هیئت ایرانی به مُحَمَّره مردم استقبال گرمی از آنها به عمل آورند و احساسات پرشوری نشان دادند، چنان‌که نمایندگان عثمانی به وحشت افتادند. به گفتهٔ مشیر الدوله «مردم عرب در روز ورود به شدت اظهار شعف و اهتراز و شلیک و پیشواز کردند که درویش پاشا مأمور عثمانی با جمعیت خود مخوف شده تا سه چهار شب از راه بدخیالی و سوء ظن خواب نکرد. وقتی که فدوی به این کیفیت منتقل شد، جمعیت عرب را مرخص نموده و بنای مجلس مکالمه را گذاشت.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نقض یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز