بادام تر

لغت نامه دهخدا

بادام تر. [ م ِ ت َ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) کنایه از چشم:
ز بادام تر آب گل برانگیخت
گلابی بر گل بادام میریخت.نظامی ( خسرو و شیرین ).

فرهنگ فارسی

کنایه از چشم

جمله سازی با بادام تر

روئیکه ز پسته اش دلم پر خون بود عناب ز بادام تر آورد پدید
در چشم من دهان ترا ذوق دیگرست اری خوشی فزود ز بادام تر شکر
ور سیاه و خشک شد بادام تر، بیباک نیست چون بجنبد لشکر نوروز گردد سبز و تر
دل از ادنی کند آن کس که بر اعلی نظر بندد شکوفه برگ افشاند که تا بادام تر بندد
برده چشمش رونق از بادام تر طعنه از قامت زند بر نیشکر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
محسن لرستانی
محسن لرستانی
گاییدن
گاییدن
چیپ
چیپ
فاب
فاب