اوجز

لغت نامه دهخدا

اوجز. [ اَ ج َ ] ( ع ن تف ) موجزتر. مختصرتر. کوتاه تر.

فرهنگ فارسی

نعت تفضیلی است. موجزتر. مختصرتر

جمله سازی با اوجز

اشاره به اين حقيقت است كه چون خداوند قدرتى وسيع و علمى بى پايان دارد ميتواند بهوعده خويش عمل كند بنابراين بايد به وعده او دلگرم بود نه وعده شيطان فريبكار وناتوان كه انسان را به گناه ميكشاند و چون از آينده آگاه نيست و قدرتى ندارد، وعده اوجز گمراهى و تشويق به نادانى نخواهد بود.
ثم اوجز مخافة الابرام واختتم بالسلام والاکرام
ای عافیت آموز مشو همدم عرفی در صحبت اوجز دل بیمار نگنجد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ورق فال ورق فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ