اهل نفاق

لغت نامه دهخدا

اهل نفاق. [ اَ ل ِ ن ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) ریاکار. منافق. دوروی. مرائی.

فرهنگ فارسی

ریا کار. منافق

جمله سازی با اهل نفاق

دور باش ای خواجه از اهل نفاق در جهنم دان منافق را وثاق
می‌کند دل را مکدر، صحبت اهل نفاق با دورویان جهان، آیینه یارب چون کند؟!
صفای سینه ز اهل نفاق چشم مدار شب سیاه درونان سحر نمی دارد
پس سپاهی اندکی بی این نفر به که با اهل نفاق آید حشر
کم نگشتند ز همسایگی ام اهل نفاق مگر آن سال که افتاد وبا در کشمیر
شد از پیکر زشت اهل نفاق پر از کشته بازار تا پیش طاق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تسخیر یعنی چه؟
تسخیر یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز