انجم شناس

لغت نامه دهخدا

انجم شناس. [ اَ ج ُ ش ِ ] ( نف مرکب ) کنایه از منجم و رصد بند. ( آنندراج ):
رقیبان لشکر به آیین پاس
نگهبان تر از مرد انجم شناس.نظامی ( از آنندراج ).|| در فرهنگ اسکندرنامه نوشته که انجم شناس نیز مراد از پاسبان است. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از منجم و رصد بند

جمله سازی با انجم شناس

گر او چرخ را هست انجم شناس مرا انجم چرخ دارند پاس
همه انجمن ساز و انجم شناس به تدبیر هر شغل صاحب قیاس
حادثهٔ چرخ بین فایدهٔ روزگار سیر ز انجم شناس حکم ز پروردگار
پوشیده گشت پایه مقدور هر کسی انجم شناس طالع هر انجمن چه شد؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس شعر
کس شعر
هیت
هیت
کس خل
کس خل
فال امروز
فال امروز