اعظم شاه

لغت نامه دهخدا

اعظم شاه. [ اَ ظَ ] ( اِخ ) پسر سوم عالمگیر از سلاطین هند. او از طرف پدر خود والی کابل و پس از آن فرمانروای احمدآباد شد. و بعد از درگذشت پدرش در 1119 هَ. ق. بقتل رسید. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
اعظم شاه. [ اَ ظَ ] ( اِخ ) غیاث الدین بن سکندر. رجوع به کلمه مزبور شود.

فرهنگ فارسی

غیاث الدین بن سکندر

جمله سازی با اعظم شاه

زینت‌النسا یپشتیبان کوچکترین برادر ناتنی خود، محمد کامبخش بود و برای او چندین بار از پدرش درخواست عفو کرده بود. گرچه او از برادر تنی خود، اعظم شاه، بیزار بود. در اواخر سلطنت اورنگ‌زیب، زینت و همراه با صیغه پدرش اودایپوری محل، تنها همنشینان وی بودند. وی به مدت ۲۵ سال تا زمان مرگش در سال ۱۷۰۷ سرپرست خانواده پدرش در دکن بود. او سال‌های بسیاری زنده ماند و از احترام جانشینان پدرش به عنوان یادبود زندهٔ آن دوران بزرگ استفاده برد.: 282 
در سال‌های بعد مقبره دلرس بانو توسط پسرش اعظم شاه به دستور اورنگ‌زیب تعمیر شد. اورنگ‌زیب خود در ۱۳ مارس ۱۷۰۷ درگذشت و در خلدآباد واقع در چند کیلومتری مقبره بی‌بی به خاک سپرده شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گواد
گواد
اعتلا
اعتلا
الم
الم
افتراق
افتراق