مرداویج

مرداویج

مرداویج، یکی از شخصیت‌های مهم تاریخ ایران در دورهٔ آل بویه می‌باشد. او به عنوان بنیان‌گذار سلسلهٔ مرداویجیان شناخته می‌شود و در قرن دهم میلادی قدرت را در دست گرفت. مرداویج با تکیه بر نیروی نظامی و دیپلماسی، توانست در مقابل رقبای خود ایستادگی کند و مناطقی از ایران را تحت سلطهٔ خود درآورد. وی به دلیل سیاست‌های کارآمد و مدیریت هوشمندانه، توانست به توسعهٔ اقتصادی و فرهنگی مناطق تحت حاکمیت خود کمک کند. یکی از ویژگی‌های بارز مرداویج، توجه او به فرهنگ و علم بود که باعث شکوفایی هنری و ادبی در زمان او شد. همچنین، او در تلاش برای ایجاد وحدت بین اقوام مختلف، به تقویت هویت ملی ایران پرداخت. در نهایت،به عنوان یک فرمانروا، نه تنها در عرصهٔ نظامی بلکه در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی نیز تأثیرات عمیقی بر تاریخ ایران گذاشت و یاد او به عنوان یک شخصیت با نفوذ همچنان باقی مانده است.

لغت نامه دهخدا

مرداویج. [ م َ ] ( اِخ ) ابن زیار مکنی به ابوالحجاج مؤسس سلسله امیران زیاری ( آل زیار ) است که از 316 تا حدود 435 هَ. ق. در ایران شمالی و مرکزی و جنوبی امارت داشته اند. وی از بزرگان دیلم و ابتدا از اتباع اسفارین شیرویه و سپهسالار او بود و اسفار به مصاحبت او بود که طبرستان را در 316 از داعی صغیر و ماکان کاکی گرفت و سپس از جانب اسفار مأمور گرفتن بیعت از سلار امیر خاندان آل مسافر در طارم شد اما چون از مظالم اسفار دلتنگ بود محرمانه با سلار ساخت و به یاری سران ناراضی دیگر بر اسفار بیرون آمد و او را که ابتدا به ری و طبس گریخته و سپس به الموت پناه جسته بود در طالقان دستگیر و مقتول ساخت و مرداویج سپس به دفع ما کان که نخست به خدمت وی آمده و بعد روی گردانده بود پرداخت و او را راند پس از آن مالک طبرستان و گرگان و دامغان وقسمت عمده عراق عجم گردید و در 319 متصرفاتش با ممالک سامانی از سویی و با نقاط تحت اداره خلیفه عباسی از سوی دیگر مجاور شد و سران دیلمی به سبب بخشندگی وی از هر سو به خدمتش شتافتند و مرداویج همدان را نیز متصرف شد و لشکر مقتدر خلیفه را که به سرداری هارون بن غریب به دفع وی آمده بود به سختی گریزان ساخت و عازم فتح اصفهان شد خلیفه مظفربن یاقوت را به حفاظت اصفهان فرستاد اما او قادر به حفظ آنجا نشد و مرداویج به آسانی به آن شهر دست یافت و بلافاصله از آنجا عازم فتح اهواز گردید و از این طریق نیز با عراق عرب همخاک شد. اما با خلیفه از در صلح در آمد. صلح با سامانیان و پذیرفتن پسران بویه به خدمت و بخشیدن لقب عمادالدوله به برادر بزرگتر یعنی علی و نیز فراخواندن برادر خود وشمگیر از گیلان از کشاورزی به ملکداری وکشمکشها که بعدها با علی بن بویه یافت و غیره نیز ازوقایع دیگر سلطنت مرداویج است. مرداویج تعلق خاصی به آداب ایرانی و مراسم و آیین زرتشتی داشت و از اعمال عرب و خلیفه عباسی سخت متنفر بود و بر آن می رفت که دولت از دست رفته ساسانی را از نو زنده کند و بغداد را ویران و مداین و عمارات شاهنشاهی را تجدید کندو خاندان خلفا را براندازد و به همین سبب تاجی مرصعهمانند تاج نوشیروان بر سر می گذاشت و بر تختی زرین می نشست و در اقامه آداب قومی ایرانی سخت کوشا بود چنانکه در زمستان سال 323 در شب جشن سده ( دهم بهمن ماه ) به اصفهان از دو سوی زاینده رود هیزم فراوان گرد کرد وسایل چراغانی و آتش افروزی و سور و سرور فراهم ساخت تا شایسته چنان جشنی باستانی باشد. اما روز پیش از اقامه مراسم از آنها بازدید کرد و آنچه ترتیب دادند به سبب آنکه بر صحرا نهاده شده بود به نظرش حقیر و ناچیز آمد و بر متصدیان خشم گرفت و مصمم شد که سیاست کندشان. رؤسای لشکری بدان سبب بر جان خود ترسیدند و درصدد شورش برآمدند، اما فتنه آنان را حسن بن محمد قمی وزیر که پدر ابن العمید است فرو نشاند. چهارروز بعد مرداویج بر غلامان ترک خود خشم گرفت و خواست که آنان را به دست لشکریان دیلم براندازد ترکان برای نجات جان خویش روزی که مرداویج به گرمابه رفته و از خشم محافظان را هم از پاسداری بازداشته بود بر سر او ریختند و او را کشتند و سرای و اثاث را غارت کردند و از بیم دیلمان گریختند. برای تفصیل بیشتر رجوع به تاریخ عمومی مرحوم عباس اقبال ص 128 تا 134 شود.

فرهنگ فارسی

وی با کمک اسفار بن شیرویه با سپاهیان المقتدر جنگید و آنانرا شکست داد و دولت آل زیار را تاسیس کرد.
ابن زیار

فرهنگ اسم ها

اسم: مرداویج (پسر) (فارسی)
معنی: مرد آویز نام سرسلسله امرای زیاری در قرن چهارم و پنجم

جملاتی از کلمه مرداویج

در دوران زیاریان جرجان شهر مهمی به حساب می‌آمد. پس از آن که مرداویج زیاری درگذشت، قلمرو امیران بعدی این سلسله محدود شد و وشمگیر زیاری و فرزندانش در جرجان به حکومت بر طبرستان، قومس و دیلم می‌پرداختند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم