نیکو گفت
فرهنگ فارسی
جمله سازی با نیکو گفت
به زر نرخ هنر هست از هنر دور چه نیکو گفت آن استاد مشهور
ز نیکو گفت حالش بینیاز است کسی را کاسمان نیکو سگالست
چه نیکو گفت خسرو با سپاهی چو شرمت نیست گو آن کن که خواهی
سحر مرغ چمن با برگ گل نیز چه نیکو گفت از این دم داستانی
چه نیکو گفت خسرو کِهبدان را ز دوزخ آفرید ایزد بدان را
چه نیکو گفت موبد پیش هوشنگ زنان را آز بیش از شرم و فرهنگ