نیم لحظه

لغت نامه دهخدا

نیم لحظه. [ ل َ ظَ / ظِ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) نصف لحظه. نصف دقیقه. یک دم. زمان بسیار اندک. ( ناظم الاطباء ). لحظه ای به غایت کوتاه. یک چشم به هم زدن. زمانی کمتر از یک لحظه و یک لمحه.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نصف لحظه نیم دقیقه. ۲ - یک دم.

جمله سازی با نیم لحظه

آبی که یافت آتش عزمت کند چو وهم در نیم لحظه چنبر افلاک را گذار
حساب نیک و بد خلق را به روز جزا به نیم لحظه تواندکه‌‌ کردگار کند
بعد از وداع دوست فصیحی شهید عشق گر نیم لحظه زنده بماند شهید نیست
ننشست نیم لحظه به بزمم قدح ز دور می همتم به ساغر گرداب خورده است
به نیم لحظه تو گفتی که آفتاب منیر خمیر مایه شام و شب غم و یلداست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مجال یعنی چه؟
مجال یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز