مشک سنج

لغت نامه دهخدا

مشک سنج. [ م ُ / م ِ س َ ] ( نف مرکب ) وزن کننده و سنجنده مشک. || در بیت زیر کنایه از فرارسیدن شب است:
چو شب قفل پیروزه برزد به گنج
ترازوی کافور شد مشک سنج.نظامی. || از اسمای معشوق. ( آنندراج ). || زلف معشوق. ( ناظم الاطباء ):
به آتش بر آن شوشه مشک سنج
چو مار سیه بر سر چاه گنج.نظامی.|| مشک سود. آلوده به مشک. || مکتوب خوش و خوب. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

وزن کننده و سنجنده مشک

جمله سازی با مشک سنج

به آتش بر آن شوشهٔ مشک سنج چو مار سیه بر سر چاه گنج
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هیز
هیز
چوخ
چوخ
کردار
کردار
فال امروز
فال امروز