مستار

لغت نامه دهخدا

مستار. [ م َ ] ( اِ ) مشتار. ( برهان ). گیاهی است دوائی که بوی خوش دارد و در غایت تلخی و آن را مروه نیز گویند. ( جهانگیری ). گیاهی است دوائی و بوی خوشی دارد و در غایت تلخی هم هست و آن را مرو گویند. ( برهان ). به هندی افسنتین است. ( مخزن الادویه ):
اگر خواهی ز تب زنهار زنهار
کفی از داروی مستار دست آر.ملامحمد تانیسری ( از آنندراج ).
مستار. [ م ُ ]( اِ ) مسطار. مصطار. شرابی که از غایت قوت خورنده رابه زمین اندازد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خمر نارسیده. ( مخزن الادویه ). شراب تازه و ترش. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

افسنتین
(اسم ) مرماخوز: اگر خواهی زتب زنهار زنهار کفی از داروی مستار دست آر. ( محمود تانیسری )
خمر نارسیده

جمله سازی با مستار

💡 بنی مستار (به عربی: بنی مستار) یک شهرداری در الجزایر است که در استان تلمسان واقع شده‌است.

مسافر یعنی چه؟
مسافر یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز