لغت نامه دهخدا
مردواری. [ م َدْ ] ( حامص مرکب ) شجاعت. مردانگی. دلیری:
ابا چندین که دارد مردواری
به دل این داغ دارد کش تو داری.فخرالدین اسعد.
مردواری. [ م َدْ ] ( حامص مرکب ) شجاعت. مردانگی. دلیری:
ابا چندین که دارد مردواری
به دل این داغ دارد کش تو داری.فخرالدین اسعد.
💡 ابا چندین که دارد مردواری به دل این داغ دارد کش تو داری
💡 قدم بیرون نهادی مردواری عجب اندر معانی پایداری