کش دار

لغت نامه دهخدا

کشدار. [ ک َ /ک ِ ] ( نف مرکب ) آنچه کش دارد. آنچه در او کش به کاررفته است. || آنچه خاصیت آن دارد که با کشیدن طویل و دراز شود. || نوعی بافت است. ( جانورشناسی عمومی ج 1 ص 136 و 177 ). || کلامی که غیر از معنی ظاهری معانی دیگر بدان توان داد. تأویل بردار: سخن کشدار و عبارت کشدار و حرف کشدار.
کشدار. [ ک َ ] ( اِخ )دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 54هزارگزی جنوب میناب و 5هزارگزی خاور مالرو جاسک به میناب. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - ممتد کشیده: بالح نرم و کشداری که ملالت از آن میبارید پرسید... ۲ - آنچه دارای کش ( لاستیک ) باشد. ۳ - آنچه کش آید.

جمله سازی با کش دار

شخصیت‌های حاشیه‌ای سری جدید، به قدری مشهور شدند، که بعداً، داستان هریک از آنها، تبدیل به سریالی جداگانه شد و بدین ترتیب، سریالهای ماجراهای سارا جین تورچ وود و ک-۹، در واقع انشعاباتی از سریال دکتر هو می‌باشند. اما سری جدید دکتر هم خالی از اشکال نبود، جلوه‌های ویژهٔ متوسط و داستانهای سطحی و حتی کش دار کردن ماجراها، در ۴ فصل اول سری جدید، کاملاً مشهود بود. اما از ابتدای فصل پنجم، همه چیز تغییر کرد. تهیه‌کنندگان، تمامی نویسندگان قبلی را اخراج کردند و با یکی از نویسندگان موفقی که در ۴ فصل اول، نویسندهٔ ۴ یا ۵ اپیزود بوده است قرارداد بستند و او را رسماً، به عنوان مسئول سریال معرفی کردند و این استیون موفات نام داست.
خداحافظ رفیق با وجود برخی اشکالات مانند به رخ کشیدن بیش از حد دوربین و کش دار بودن بعضی از صحنه‌ها که به پرسه زدن آدم‌های محوری در سطح شهر می‌پردازد و شخصیت پردازی نسبتاً ضعیف (درمقایسه با موفقیت نادری در ایجاد آکسیون) در مجموع فیلمی خوب و اثرگذار می‌باشد که فراتر از توقع یک تماشاگر از فیلمسازی است که نخستین فیلم خود را می‌سازد.