کج طبع

لغت نامه دهخدا

کج طبع.[ ک َ طَ ] ( ص مرکب ) کج مزاج. ( آنندراج ). کج سرشت. کج نهاد. بد سلیقه. زشت پسند. ( ناظم الاطباء ):
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست ترا کج طبع جانوری.سعدی.بیکار بهیمه ای و کج طبع کسی
کو فرق میان زشت و زیبا نکند.سعدی.بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم
بشرط آنکه ننمایی بکج طبعان دل کورش.حافظ.|| عنود. ستیزنده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

کج مزاج. کج سرشت

جمله سازی با کج طبع

💡 زلف کج طبع تو هندوی بلاانگیز است چشم سرمست تو ترکی ست که یغماست فنش

💡 پشت من از تخیل ابروی توست کج طبع من از تصور بالای توست راست

💡 دراز دستی زلفت ز حد گذشت آخر بگیر هندوی کج طبع را و تابی ده

کس ننه یعنی چه؟
کس ننه یعنی چه؟
قمبل یعنی چه؟
قمبل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز