چشم موری

لغت نامه دهخدا

چشم موری. [ چ َ / چ ِ م ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) چشم مور و سر موری. اشیاء خرد و ریزه. چیز قیمه قیمه شده. ( آنندراج ). رجوع به چشم مور شود.

جمله سازی با چشم موری

💡 بی توام در چشم موری عالمی است می‌نگنجم در جهانی بی‌تو من

💡 ندارد مزرع ما حاصلی غیر از تهیدستی توان در چشم موری کرد خرمن حاصل ما را

💡 نعمت عالم حریف اشتهای حرص نیست چشم موری را سلیمان سیر نتوانست کرد

💡 گر از سامان اقبال قناعت آگهی بیدل به‌کنج چشم موری واکش و ملک سلیمان شو

💡 هوس وصال ان لب چه کنی بگفت شیرین منم آنکه چشم موری بچنین رطب گشایم

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جزئیات یعنی چه؟
جزئیات یعنی چه؟
طی کشیدن یعنی چه؟
طی کشیدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز