هم بستری

لغت نامه دهخدا

هم بستری. [ هََ ب ِ ت َ ] ( حامص مرکب ) مصاحبت. همخوابی. هم آغوشی. ( یادداشت مؤلف ). || جماع. نزدیکی کردن. درآمیختن.

فرهنگ فارسی

همخوابگی.
مصاحبت همخوابی هم آغوشی

جمله سازی با هم بستری

شمشیر اوست شاه ظفر ز آن به چرخ گوید کالا بنات نعش تو هم بستری ندارم
در خور بالش نیند امّا هنوز از پی هم بستری شایسته اند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نجورسن یعنی چه؟
نجورسن یعنی چه؟
قرین رحمت یعنی چه؟
قرین رحمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز