نجیل

لغت نامه دهخدا

نجیل. [ ن َ ] ( ع اِ ) هرم که نوعی از گیاه شور است و برگ شکسته آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نجیر. گزمازج. ثمرةالطرفاء. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ). گزمازه. بار درخت گز. ( ناظم الاطباء ). نجم. نجیر. ثیل. اغرسطس. ( یادداشت مؤلف ). رستنی است که نجلیات از قصیل آن بود و ریشه های آن به کثرت پراکنده و گسترده می شود چنانکه ریشه کن ساختن آن دشوار است و برای کشت زیانی عظیم دارد. و نیز نجیل آنچه از برگ نجیل شکسته شود. ( از المنجد ). ج، نُجُل. رجوع به ثیل شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گیاه پنجه مرغی راگویند. ۲ - گزمازو.

دانشنامه عمومی

نجیل یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان مدینه واقع شده است.

جمله سازی با نجیل

پیرنند نجیل تنها خوار مانده بی کار و تو بکار دری
او در ارکستر رادیو به رهبری پرویز محمود نوازندگی می‌کرد. در سال ۱۳۲۲ جزو دانشجویانی بود که بنا به دعوت دولت ترکیه برای ادامه تحصیل روانه آنکارا شد و در کنسرواتور دولتی آنکارا در رشته آهنگسازی تحت نظر نجیل کاظم آکسس تحصیل کرد.
ان نجیل یک منطقهٔ مسکونی در یمن است که در استان حضرموت واقع شده‌است.