مقاش

لغت نامه دهخدا

مقاش. [ م َق ْ قا ] ( از ع، اِ ) مأخوذ از منقاش تازی وبه معنی آن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به منقاش شود.

فرهنگ عمید

= منقاش

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آلتی که بوسیله آن موی را از اعضای بدن کنند موچین موچینه.
ماخوذ از منقا تازی و به معنی آن

جمله سازی با مقاش

در نوع آذری، خمیر را ورز داده به شکل‌های گرد کوچک برش می‌دهیم، سپس با مواد پر می‌کنیم و با ایجاد الگوی دوخت‌مانند روی آن را می‌بندیم. الگوی دوخت روی خمیر با استفاده از موچین‌های سنتی مقاش درست می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال فرشتگان فال فرشتگان فال احساس فال احساس فال نخود فال نخود