لغت نامه دهخدا
فورمالیته. [ فُرْ ت ِ ] ( فرانسوی، اِ ) فرمالیته. مجموعه اعمال اجباری برای اجرای امری اداری، قضایی و غیره. آیین تشریفاتی. || ظاهرسازی. ( فرهنگ فارسی معین ). درست کردن وضع ظاهری چیزی، چنانکه عیب آن به نظر نیاید.
فورمالیته. [ فُرْ ت ِ ] ( فرانسوی، اِ ) فرمالیته. مجموعه اعمال اجباری برای اجرای امری اداری، قضایی و غیره. آیین تشریفاتی. || ظاهرسازی. ( فرهنگ فارسی معین ). درست کردن وضع ظاهری چیزی، چنانکه عیب آن به نظر نیاید.
( اسم ) ۱ - مجموعه اعمال اجباری برای اجرای امری اداری قضایی و غیره آیین تشریفاتی ۲ - ظاهر سازی.
💡 انتا سال ۱۹۶۰ زمانی که ارتباط زبان برنامه واضح شد در واقع حساب لامبدا فورمالیته شد. سپاس از ریچارد مونتیج و بقیه زبانشناسها در پیدا کردن معنای زبان طبیعی در واقع حساب لامبدا مورد قبول و پذیرش زبانشناس ها و هم چنین علوم کامپیوتر شدهاست.