لغت نامه دهخدا
( فنة ) فنة. [ ف ُن ْ ن َ ]( ع اِ ) گیاه بسیار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فنة. [ ف َن ْ ن َ ] ( ع اِ ) ساعت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || اندکی از روزگار. ( از اقرب الموارد ). || مدت. ( منتهی الارب ).
فنه. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) فنک. آس. قرساق. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به فنگ شود.
فنه. [ ] ( اِ ) نام نوایی که مطربان زنند. ( یادداشت مؤلف ):
بامدادان بر چکک زن، چاشتگاهان بر شخج
نیم روزان بر لبینا، شامگاهان بر فنه.منوچهری.