یک ساعتی
فرهنگ فارسی
جمله سازی با یک ساعتی
هیچ افتدت ای جان که مرا برخیزی یک ساعتی از راه جفا بر خیزی
مشو از یاد حق یک ساعتی ای سیدا غافل که میگردد مربی در دو عالم ذکر یاربها
هرکه او یک لحظه آزار تو را دارد حَلال لذت یک ساعتی بر عمر او گردد حرام
میگشتهام بیهوش من تا روز روشن دوش من یک ساعتی ساران کو یک ساعتی پایان کو
چرا ایستاده یی ای سیدا چون سرو پا در گل درین گلزار نتوان ساختن یک ساعتی منزل