گردون پناه

لغت نامه دهخدا

گردون پناه. [ گ َ پ َ ] ( ص مرکب ) آنکه گردون پناه دهنده اوست یا آنکه گردون به او می پناهد:
پادشاه ملک پرور داور گردون پناه
سایه یزدان، شکوه سلطنت،دل شاد شاه.خواجه سلمان ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

۱ - آنکه گردون بدو پناه می برد: پادشاه ملک پرور داور گردون پناه سای. یزدان شکوه سلطنت دل شادشاه. ( سلمان )

جمله سازی با گردون پناه

خسرو گردون پناه نصرت دین بیشکین آنک فلک بر درش خدمت در بان کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن فال چای فال چای