چسبانیدن

لغت نامه دهخدا

چسبانیدن. [ چ َ دَ ] ( مص ) رجوع به چسپ و چسب و چسپانیدن شود.

فرهنگ معین

(چَ دَ ) (مص م. ) = چسباند: متصل کردن دو چیز به هم، پیوستن دو چیز به یکدیگر.

فرهنگ فارسی

چسبیدن، چیزی که به چیزدیگرپیوندداده شده است
( مصدر ) ( چسبانید چسباندخواهد چسبانید بچسبان چسباننده چسبانیده لازم: چسبیدن ) متصل کردن دو چیز بهم پیوستن دو چیز بیکدیگر.

ویکی واژه

چسباند: متصل کردن دو چیز به هم، پیوستن دو چیز به یکدیگر.

جمله سازی با چسبانیدن

در منطقه سیستان، روز قبل از عید را علفه می‌گویند شاید یا اینکه به دلیل چسبانیدن دسته‌ای جُوی تازه، سبز و خوشه نزده بر سر در اتاق‌هاست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان فال حافظ فال حافظ فال احساس فال احساس