گران دست

لغت نامه دهخدا

گران دست. [ گ ِ دَ ] ( ص مرکب ) کنایه از کسی است که کارها را بسیار دیر و به تأنی و درنگ کند. ( برهان ). کسی که کارها را بدیر کند و این مقابل سبک دست است. ( آنندراج ):
مهترند آنچه زآن گران دستند
کهترند آنچه زآن سبکپایند.مسعودسعد.تو نکوتر کسی ایرا که سبک دست تری
خیز و برهان ز گران دستی اغیار مرا.خاقانی.

فرهنگ عمید

ویژگی آن که کاری را به کندی انجام دهد.

فرهنگ فارسی

کسی که کار را بتانی و کندی انجام دهد مقابل سبک دست سبک پای: مهترند آنچه زان گران دستند کهترند آنچه زان سبک پایند. ( مسعود سعد )

جمله سازی با گران دست

چنان تا به نزدیک دروازه کرد برفت و بگرز گران دست برد
نشدشان به جنگ اندرون رای سست بگرز گران دست بردند چست
بگفت و به گرز گران دست برد عنان بارهٔ تیزتک را سپرد
سپهبد به تیغ گران دست برد برآورد و زد بر سر دیو گرد
بگفت و به گرز گران دست برد بدان تا نماید بدو دستبرد
به گرز گران دست برد اشکبوس زمین آهنین شد سپهر آبنوس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال انگلیسی فال انگلیسی فال درخت فال درخت فال نوستراداموس فال نوستراداموس