لغت نامه دهخدا
چارخلیفه. [ خ َ ف َ / ف ِ ] ( اِ مرکب ) کنایه از چهار عنصر:
وین خانه هفت سقف کرده
بر چارخلیفه وقف کرده. نظامی.زین چارخلیفه ملک پیداست
خانه به چهار حد مهیاست.نظامی.
چارخلیفه. [ خ َ ف َ / ف ِ ] ( اِ مرکب ) کنایه از چهار عنصر:
وین خانه هفت سقف کرده
بر چارخلیفه وقف کرده. نظامی.زین چارخلیفه ملک پیداست
خانه به چهار حد مهیاست.نظامی.
کنایه از چهار عنصر
💡 زین چار خلیفه کیست اول کاندر ره حق بصدق پویند
💡 خواهی که پنج نوبت الصابرین زنی تعلم کن ز چار خلیفه طریق آن
💡 وین خانهٔ هفت سقف کرده بر چار خلیفه وقف کرده