نوشاب

لغت نامه دهخدا

نوشاب. ( اِ مرکب ) آب گوارا. شربت مطبوع. نوشابه. و نیز کنایه از: آب زندگی، آب حیات، آب خضر. رجوع به نوشابه شود:
از آنجا خبر داد کارآزمای
که نوشاب را در سیاهی است جای.نظامی.مباد این درج دولت را نوردی
میفتاد اندر این نوشاب گردی.نظامی.عتابت گرچه زهر ناب دارد
گذر بر چشمه نوشاب دارد.نظامی.

فرهنگ عمید

آب حیات، آب زندگی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آب زندگی: (( از آنجا خبر داد کار آزمای که نوشاب را در سیاهی است جای. ) ) ( نظامی )
آب گوارا. شربت مطبوع. نوشابه. و نیز کنایه از: آب زندگی. آب حیات. آب خضر.

فرهنگ اسم ها

اسم: نوشاب (پسر) (فارسی) (تلفظ: nushab) (فارسی: نوشاب) (انگلیسی: nushab)
معنی: آب گوارا، شربت مطبوع، آب زندگی، آب حیات

جمله سازی با نوشاب

از آنجا خبر داد کار آزمای که نوشاب را در سیاهی‌ست جای
مباد این درج دولت را نوردی میفتاد اندر این نوشاب گردی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سرانجام یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
رویت یعنی چه؟
رویت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز