نارنج گون

لغت نامه دهخدا

نارنج گون. [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) به رنگ نارنج. نارنجی رنگ. || به شکل نارنج. نارنجی شکل:
چرخ نارنج گون چو بازیچه
در کف هفت طفل جان شکر است.خاقانی.هنوزم عقل چون طفلان سر بازیچه می دارد
که این نارنج گون حقه ببازی کرد حیرانش.خاقانی.این گنبد نارنج گون بازیچه دارد اندرون
زآه سحرگاهش کنون رو سنگ باران تازه کن.خاقانی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - برنگ نارنج ۲ - بشکل نارنج نارنج شکل: چرخ نارنج گون چو بازیچه در کف هفت طفل جان شکر است. ( خاقانی ) درخاقانی: چرخ بازیچه گون... یا حقه نارنج گون حقه. آسمان: هنوزم عقل چون طفلان سر بازیچه میدارد که این نارنج گون حقه ببازی کرد حیرانش. ( خاقانی ) یا گنبد نارنج گون. آسمان.

جمله سازی با نارنج گون

چنان زد که نارنج گون شد برش به زخم معنبر ترنج زرش
هنوزم عقل چون طفلان سر بازیچه می‌دارد که این نارنج گون حقه به بازی کرد حیرانش
این گنبد نارنج گون بازیچه دارد ز اندرون ز آه سحرگاهش کنون رو سنگ‌باران تازه کن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرار کردن یعنی چه؟
اسرار کردن یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز