عبدالرزاق دهی است در دهستان گرمادوز، بخش کلیبر شهرستان اهر، که در فاصله 31 هزار گزی از کلیبر و 31 هزار گزی از جاده اهر - کلیبر واقع شده است. این ناحیه کوهستانی دارای آب و هوای معتدل است و حدود 330 نفر سکنه دارد. منابع آب آن از رودخانه گوی آغاج و چشمهها تأمین میشود. محصولات اصلی این منطقه غلات بوده و اهالی به زراعت و دامداری مشغول هستند. صنایع دستی آنها شامل فرش و گلیم بافی است و راهی مالرو دارد. عبدالرزاق ابن احمد بن محمد الصابونی. برای اطلاعات بیشتر به کمال الدین عبدالرزاق در این لغتنامه و نیز به الاعلام زرکلی مراجعه شود. عبدالرزاق ابن احمد میمندی. او از وزرای سلطان مودود در غزنین بود و در سال 441 هجری قمری درگذشت. وی، فرزند خواجه شهابالدین فضلالله، از اهالی باشتین در دهات بیهق و یکی از شخصیتهای برجسته سربداران است. او دومین پسر شهابالدین فضلالله و مردی شجاع به شمار میرفت. سلطان ابوسعید بهادرخان او را به همراه برادرش، امیر امینالدین، برای مسابقه کشتی با ابومسلم، پهلوان معروف آن زمان، به خراسان دعوت کرد. به دستور سلطان، وی در مسابقه تیراندازی نیز شرکت کرد و در این رقابت موفق به کسب پیروزی شد. سلطان دستور داد تا شغلی پردرآمد به او واگذار شود. دیوانیان مالیات کرمان به مبلغ صد و بیست هزار دینار را به او سپردند و مقرر شد که بیست هزار دینار را برای خود نگه دارد و صدهزار دینار باقیمانده را به خزانه عمومی ارسال کند. اما او تمام این وجوه را در کرمان صرف کرد و زمانی که متوجه شد هیچ دیناری از آن باقی نمانده، در اندیشه فرو رفت. در همین ایام، خبر مرگ سلطان ابوسعید بهادرخان منتشر شد.
عبدالرزاق
لغت نامه دهخدا
عبدالرزاق. [ ع َ دُرْ رَزْ زا ] ( اِخ ) ابن خواجه شهاب الدین فضل اﷲ. از مردم باشتین از دهات بیهق و سرسلسله سربداران است. او دومین فرزند شهاب الدین فضل اﷲ است. وی مردی شجاع بود. سلطان ابوسعید بهادرخان او را به معرفی برادرش امیر امین الدین جهت کشتی گرفتن با ابومسلم پهلوان عصر به خراسان دعوت کرد. به امر سلطان با ابومسلم پهلوان در مسابقه تیرانداری شرکت جست و در نتیجه گوی سبقت را ربود. سلطان بفرمود تا عبدالرزاق را شغلی پرسود دهند. دیوانیان تحصیل مالیات کرمان را که مبلغ صدوبیست هزار دینار بود به وی دادند مقرر آنکه بیست هزار دینار را جهة خاصه خود تصرف نماید و صدهزار دینار آن را برای خزانه عامره بفرستد. عبدالرزاق تمامی آن وجوه را به کرمان صرف خود نمود. وقتی متوجه شد که یک دینار از آن وجوه نمانده بود در بحر اندیشه فرورفت. بر حسب اتفاق در همان ایام خبر مرگ سلطان ابوسعید بهادرخان شایع شد. عبدالرزاق روی به وطن معهود آورده چون به باشتین آمد دید فتنه ای حادث شده است. سبب آن بود که در آن زمان ایلچی به باشتین آمده از حسن حمزه و حسین حمزه که دو برادر بودند شراب و شاهد طلب کرده بودند و چون در باب شاهد عذری آورده بودند ایلچی خواست که متعرض عورات ایشان شود برادران شمشیر کشیده گفتند ما سربداریم تحمل این رسوائی را نداریم و ایلچی را به قتل رساندند. خواجه علاءالدین محمدکه در آن زمان وزیر خراسان بود و در قریه فریومد اقامت داشت کسان به طلب حسن و حسین فرستاد آندو در رفتن تعلل کردند. امیر عبدالرزاق چون بر حقیقت واقعه اطلاع یافت جمعی را با خود متفق کرد و نوکران وزیر را برگردانید. خواجه علاءالدین نوبت دیگر زیاده از پنجاه کس جهت همان امر به باشتین فرستاد امیر عبدالرزاق در مقام خلاف آمد. جنگ درگرفت چند نفر از نوکران علاءالدین کشته و باقی منکوب و مخذول شدند. پس از آن عبدالرزاق مردم آن قریه را جمع آورده گفت فتنه ای عظیم در این دیار بوقوع پیوست و اگر مساهله کنیم کشته شویم وبه مردی سر خود بردار دیدن هزاربار بهتر که به نامردی به قتل رسیدن. از این جهت و سخن آن دو برادر آنان سربدار شدند. امیرعبدالرزاق با جمع لشکریان خود جهت پاسخ به عمل علاءالدین رهسپار خراسان شدند. در آن موقع خواجه علاءالدین جهت امری متوجه استراباد شده بود امیر عبدالرزاق خبردار شد. از عقبش شتافت و در دره شهرک نو به او رسید نبردی سخت در گرفت خواجه علاءالدین به قتل رسید و امیر عبدالرزاق با غنائم و اموال زیاد به باشتین مراجعت کرد. سربداران به سال 738 هَ. ق. به سبزوار رفتند و آنجا را تصرف کردند و امیرعبدالرزاق رسماً بر مسند حکومت نشست. و در همین سال امیرعبدالرزاق بدست برادرش امیر وجیه الدین مسعود به قتل رسید. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 3 ص 357 شود.
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در ۳۱ هزار گزی کلیبر و ۳۱ هزار گزی شوسه اهر - کلیبر ناحیه ایست کوهستانی آب و هوای آن معتدل است آب آن از رودخانه گوی آغاج و چشمه تامین میشود محصولات آن غلات است اهالی بزراعت و گله داری اشتغال دارند صنایع دستی آنها فرش گلیم بافی است راه مالرو دارد
فرهنگ اسم ها
معنی: بنده پروردگار روزی دهنده، بنده ی خدای روزی دهنده، ( اَعلام ) ) عبدالرزاق باشتینی: نخستین امیر سربداران [، قمری] از مردم باشتین، که به دست برادرش مسعود سربداری کشته شد، ) عبدالرزاق دنبلی: متخلّص به مفتون [، قمری] شاعر، ادیب و مورخ ایرانی از مردم خوی، مؤلف مآثر سلطانی، در تاریخ قاجار و اثرهای متعدد دیگر، ) عبدالرزاق سمرقندی: [، قمری] مورخ ایرانی، مؤلف تاریخ فارسی مطلع السعدین، در تاریخ تیموریان، ) عبدالرزاق کاشانی: [قرن هجری] عارف ایرانی و مؤلف کتابهایی در تصوف، از آثار اوست: اصطلاحات صوفیه، شرح فصوص الحکم، شرح منازل السایرین و لطایف الاعلام، ( عربی ) بنده ی روزی دهنده ( خدا )، ( در اعلام ) نام چندین تن از اشخاص علمی و ادبی در تاریخ
دانشنامه عمومی
عبدالرزاق (بازیکن فوتبال). عبد الرزاق ( به انگلیسی: Abdul Razak ) متولد ۱۱ نوامبر ۱۹۹۲ در ساحل عاج است او تاکنون در تیمهای میموساس، کریستال پالاس، منچستر سیتی بازی کرده است.
دانشنامه آزاد فارسی
خوشنویس ایرانی. نستعلیق نویس دربار شاه عباس اول (حک: ۹۹۶ـ ۱۰۳۸ق) که علاوه بر کتابت، شاهنامه خوانی نیز می کرد. عبدالرزاق را در اصفهان در جوار آرامگاه میرعماد به خاک سپردند. از او یک نسخه منتخب حدیقة الحقیقه در کتابخانۀ حاج سید نصرالله تقوی باقی مانده است.
دانشنامه اسلامی
...