اُرُد

اُرُد

نام دو تن از شاهان اشکانی

اُرُد یکم:

زمان سلطنت: از سال ۷۵ تا ۸۰ پیش از میلاد مسیح.
پدر و وارث: او پسر و وارث گودرز یکم بود.
وضعیت سلطنت: وقایع سلطنت او نسبتاً مبهم است و ممکن است تاج و تخت او در سال‌های ۸۷ تا ۸۰ پیش از میلاد توسط عموی احتمالی‌اش، مهرداد سوم، غصب شده باشد. اطلاعات زیادی در مورد فعالیت‌های او در دست نیست، اما مشخص است که در سال ۷۸ پیش از میلاد، او توانست تسلط اشکانیان بر الیمائی را که از ۸۱/۸۰ پیش از میلاد مستقل شده بود، دوباره برقرار کند.

اُرُد دوم (اشک سیزدهم):

زمان سلطنت: از سال ۵۵ تا ۳۷ پیش از میلاد.
اوج قدرت: به عقیده بسیاری از مورخان، در زمان او شاهنشاهی اشکانی به اوج عظمت خود رسید و بسیاری از معاصران آن زمان ایران را بسیار مقتدرتر از امپراتوری روم می‌دانستند.
گسترش قلمرو: در زمان سلطنت او، سرزمین‌های بسیاری از جمله سوریه، جنوب و غرب ترکیه، و یهودیه به قلمرو اشکانیان اضافه شد.
نبرد حران: یکی از مهم‌ترین وقایع در زمان پادشاهی او، جنگ‌های متعدد با رومیان و به ویژه نبرد حران بود که در آن سپاه رومی به رهبری کراسوس شکست سختی را متحمل شد. این پیروزی به دست سورنا، سردار نامی ایران، به دست آمد.
انتقال پایتخت: اُرُد دوم پایتخت ایران را از شهر صددروازه به تیسفون منتقل کرد. تیسفون تا زمان حمله اعراب پایتخت ایران باقی ماند.

لغت نامه دهخدا

( آرد ) آرد. [ رَ ] ( اِ ) مخفف آراد. نام روز بیست وپنجم از هر ماه شمسی.
آرد. ( اِ ) نرمه و آس کرده یا نرم کوفته حبوب چون جو و گندم و برنج و نخود و باقلا. دقیق. طحین. طحن. آس. پِسْت. لوکه: 
گیا همچو دانه ست و ما آرد او
چو بندیشی و این جهان آسیاست.ناصرخسرو.بی آرد می شود بسوی خانه زآسیا
آنکو نبرده گندم و جو به آسیا شده ست.ناصرخسرو.گفت لحم و دنبه گر یابم که خواهد داد آرد
گفتم آنکو آسیای چرخ گردان ساخته.کاتبی ترشیزی.تا آرد ز خمره بار بربست 
پیچان شده ام چو تیر تتماج.بسحاق اطعمه. || تقصیر. ( برهان ).
ارد. [ اَ ] ( اوستایی، ص ) مأخوذ از اَرْتَه و اَرِتَه و اِرِتَه اوستائی و رتَه سانسکریت بمعنی درستی و راستی و پاکی و تقدس و مجازاً مقدس، همین کلمه در اول اردشیر و اردوان و اردویراف و اردیبهشت و نیز بصورت مزیدمقدمی در اسماء امکنه مانند: اردستان، اردبیل و اردکان دیده میشود. || ( اِ ) خشم. قهر. غضب. ( برهان قاطع ) ( جهانگیری ) ( غیاث ) ( شمس اللغات ). || مخفف آرد. ( برهان قاطع ) ( شعوری ) ( مؤید الفضلاء ). آرد باشد یعنی غله آس کرده. ( سروری ): 
داریم ز نعمت توهر چیز
اکنون هستم به ارد محتاج.جمال سپاهانی.ولی در این بیت آرد خواندن نیز مخل وزن نیست.
ارد. [ اَ ] ( اِخ ) نام ایزدی در آئین ایرانیان باستان. در اوستا اَشی وَنگوهی و در پهلوی اَرت آمده، کلمه ونگهو صفت است بمعنی نیک وخوب. کلمه مرکب مزبور بمعنی اشی نیک است و آن در پهلوی بصور اَرشَش وَنگ و اَشَش وَنگ و اَرشوش ونگ و معمولاً بصورت اَشیش وَنگ آمده است که همه بمعنی اشی نیک است. ارت یا ارد نیز پهلوی است که در فارسی باقی مانده. در لغت نامه ها اَرد و آراد و آرد هر سه یاد شده است. در گاتها و دیگر بخشهای اوستا، ارت ( اشی ) گاه اسم مجرد است بمعنی توانگری و بخشایش و برکت و نعمت و مزد و بهره و گاهی اسم خاص ایزدی که نگهبان مال و خواسته و دارائی است. اسم این فرشته در گاتها یاد شده است. وی مانند سفندارمذ، اناهید و چیستا ( فرشته ٔدانش ) مؤنث شناخته شده. در جهان مادّی مال و جلال وخوشی دینداران از پرتو وجود اوست و در جهان مینوی وروز واپسین، پاداش کارهای نیک و سزای کردارهای زشت بیاری او انجام شود. در تفسیر پهلوی، در توضیح یسنای 60 بند 4 کلمه اشی ( ارت ) را چنین تفسیر کرده اند: «توانگری که از درستکاری و رستگاریست ». دارمستتر از بندهش بزرگ نقل کند: «ارت ایزد خانه بهشتی است. بهتر است که او را اَهلیش وَنگ بنامند، برخی نیز او را اشیش ونگ مینامند، او بفر و شکوه خانه می افزاید. زیرا هرکه بدیگران چیزی بدهد همان چیز افزوده و بزرگتر شده بخانه وی بازگردد، همچنین ارت پاسبان گنجینه پارسایان است چه بهشت بمنزله خانه ایست که از جواهر ساخته شده باشد و گفته اند که سراسر جهان مادّی بدون دین آهورا به اندازه خانه ٔیک مرد پارسا ارزش ندارد». در یسنای 34 بند 12 آمده: «چه چیز است آیین تو؟ چه را خواستاری ؟ چه ستایش، چه پرستش ؟ ای مزدا ما را بیاگاهان، تا بشنوند که چه پاداشی اشی خواهد بخشید، بواسطه اشا ( راستی ) راه نیک و هومن ( منش نیک ) را بما بیاموز». در اوستا بین اشی و سروش رابطه ای مشهود است ( چنانکه در یسنای 43 بند 12، یسنای 27 بند 6 و غیره ). نگهبانی روز بیست وپنجم هر ماه با ایزد ارت است. در یسنای 16 بند 6 ارت در ردیف فرشتگان سی روز ماه نام برده شده است همچنین در دو سیروزه کوچک و بزرگ نام او آمده است. در بندهشن فصل 27 بند 24 آمده است که اقسام بهارها، گلهای مخصوص ارت میباشند. پارِندی ( در پهلوی: پارند بمعنی فراوانی و نعمت ) از یاران و همراهان این ایزد است. در اوستا «ارت یشت » بنام ایزد ارت ( ارد ) است. در برهان آمده: ارد بکسر اول، نام فرشته ایست که موکل بر دین و مذهب است و تدبیر و مصالح روز ارد که بیست وپنجم از هرماه شمسی است بدو تعلق دارد - انتهی. || ( اِ ) چون ایزد مزبور نگهبان روز بیست وپنجم هر ماه شمسی است، این روز را بنام او ارد خوانند. اسدی در لغت نامه خود آرد: ارد، روزیست از سی روز پارسیان. بیرونی در فهرست روزهای ایرانی نام این روز را «ارد»، درسغدی «ارزخ » و در خوارزمی «ارجوخی » یاد کرده است. زرتشتیان نیز این روز را «ارد» نامند. در برهان آمده: نیک است درین روز نو بریدن و پوشیدن و بد است نقل و تحویل کردن:

فرهنگ اسم ها

اسم: ارد (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: ard) (فارسی: ارد) (انگلیسی: orod)
معنی: نام دو تن از شاهان اشکانی، ( اَعلام ) نام دو تن از شاهان اشکانی ) ارد اول [، پیش از میلاد] که در زمان او نخستین جنگ ایران و روم درگرفت، او پدر و برادرش را کشت و خود به دست پسرش کشته شد، ) ارد دوم [، میلادی] که در جریان شورش مردم کشته شد، ( اوستایی ) راستی و درستی، نام فرشته ی نگهبانِ ثروت، ( در اعلام ) نام چند تن از پادشاهان اشکانی، ( در قدیم ) ( گاه شماری ) روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، آراد
اُرُد

جملاتی از کلمه اُرُد

اُرُد سوم یا ورُد سوم (به پارتی: 𐭅𐭓𐭅𐭃) از سال ۴ تا ۶ میلادی پادشاه امپراتوری اشکانی بود. گرچه او از خاندان اشکانی بود، اما نسبش ناشناخته است. او پس از سرنگونی فرهاد پنجم توسط اشراف به سلطنت رسید. اطلاعات زیادی در مورد سلطنت کوتاه ارد سوم وجود ندارد. او پس از ۲ سال سلطنت کشته شد و ونون یکم جانشین شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم