شاه دیوان
فرهنگ فارسی
جمله سازی با شاه دیوان
ندانی مگر شاه دیوان دهر ندیدی دو چشمش فشاننده زهر
منم شاه دیوان روی زمین نباشد چون من کس به ماچین و چین
به لنکا شاه دیوان بود راو ن بدن دیو و پری جان بود راو ن
بگفتند کای شاه دیوان عصر نماندی به دنیا دلیران عصر
به دستوری شاه دیوان برفت به پیش سپهدار کاووس تفت