عرق سوز

لغت نامه دهخدا

عرق سوز. [ ع َ رَ ] ( اِ مرکب ) سرخی یا بثوری که در تابستان بعلت کثرت خوی و عرق بر بشره پدید آید. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). خشک رنده.
- عرق سوز شدن؛ پیدا شدن سوزه ها یعنی بثوری از کثرت خوی بر پوست، بر اثر گرما. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

سوزش پوست بدن از عرق بسیار، بیماری حاد پوستی که از گرمای سخت و عرق فراوان ایجاد می شود و بیشتر چین های پوست را فرا می گیرد.

فرهنگ فارسی

سرخی یا بثوری که در تابستان بعلت کثرت خوی و عرق بر بشره پدید آید عرق سوز شدن

جمله سازی با عرق سوز

چون تو را دیدن عرق ز عرق سوز بیمار راست شعله نشان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال شمع فال شمع فال انگلیسی فال انگلیسی فال میلادی فال میلادی