عتیک

لغت نامه دهخدا

عتیک. [ ع َ ] ( ع ص، اِ ) روز سخت گرم. ( اقرب الموارد ). || سرخ از کهنگی. ( اقرب الموارد ).
عتیک. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن تعلبةبن الدؤلی. از بکر از عدنانیه جد جاهلی است. نسبت بدو عتکی است از فرزندان او محکم الیمامة. ( از اعلام زرکلی ).
عتیک. [ ع َ ] ( اِخ ) موضعی است. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

موضعی است

جمله سازی با عتیک

💡 فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ اگر شوی زن را طلاق سوّم دهد پس وی را بزنی حلال نیست تا شوی دیگر کند، و آن شوی بوی رسد رسیدنی که هر دو غسل کنند، اینست معنی آن خبر که مصطفی ع عایشه بنت عبد الرحمن بن عتیک القرظی را گفت چون خواست که با شوهر نخستین شود و شوهر دومین بوی نرسیده بود گفت صلّی اللَّه علیه و آله و سلم

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز