عبدالرشید سعدالله اف، کشتیگیر برجسته آزادکار تیم ملی روسیه، در تاریخ 9 مه 1996 به دنیا آمد. او اهل داغستان و از آوارگان قفقاز است. سعدالله اف، که قهرمان جهان و المپیک نیز محسوب میشود، به عنوان تانک کشتی روسیه در میان تماشاگران و علاقهمندان به ورزش کشتی شناخته میشود. او در یک روستای کوچک در داغستان به دنیا آمده و خانوادهاش به کشاورزی مشغول هستند. جالب است که با وجود دستاوردهای فراوانش در عرصه ورزش، عبدالرشید گاهی به کشاورزی نیز میپردازد و این احتمال وجود دارد که پس از پایان دوران قهرمانیاش، به فعالیتهای کشاورزی در روسیه ادامه دهد. عبدالرشید سعدالله اف، با وجود سن کم خود و تولد در سال 1996، موفق شده است در تمامی مسابقات معتبر جهانی از جمله قهرمانی اروپا، قهرمانی جهان و المپیک، عناوین و مدالهای ارزشمندی کسب کند. او یکی از چهرههای برجسته و شناختهشده کشتی در سطح جهانی است و به نظر میرسد که در آینده قادر به شکستن بسیاری از رکوردهای کشتی باشد. همچنین، لازم به ذکر است که عبدالرشید سعدالله اف به عنوان نماینده مسلمانان روسیه در میان 20 هزار نمازگزار این کشور شناخته میشود و به پاس زحماتش، یک مدرسه قدیمی و معروف با مساحت 2200 متر مربع به نام او نامگذاری شده است.
عبدالرشید
لغت نامه دهخدا
عبدالرشید. [ ع َ دُرْ رَ ] ( اِخ ) ابن احمدبن ابی یوسف هروی، مکنی به ابومنصور. رجوع به ابومنصور عبدالرشید در این لغتنامه و الاعلام زرکلی شود.
عبدالرشید. [ ع َ دُرْ رَ ] ( اِخ ) ابن مسعودبن سلطان محمود و به قول صاحب گزیده فرزند محمودبن سبکتکین بود. کنیت او ابومنصور وملقب به مجدالدوله است. وی مردی شجاع، فاضل و عاقل بود لکن شجاعتی که لازمه سلطنت باشد نداشت و تحت نفوذ یکی از حاجبان ( طغرل برادرزاده مودود ) میزیست و چون استبداد طغرل در کارها بالا گرفت عبدالرشید به خیال دور کردن او وی را به سیستان به جنگ سلاجقه فرستاد.طغرل پس از فتوحاتی که نصیبش شد به غزنه برگشت و برعبدالرشید عاصی شد او را گرفت و با نه تن دیگر از شاهزادگان غزنوی به سال 444 بکشت. ( از حبیب السیر ج 2ص 395 ) ( از تاریخ ایران سال چهارم صص 267 - 268 ).
فرهنگ فارسی
ابن مسعود بن سلطان محمود و بقول صاحب گزیده فرزند محمود بن سبکتکین بود کنیت او ابومنصور و ملقب به مجدالدوله است وی مردی شجاع فاضل و عاقل بود لکن شجاعتی که لازمه سلطنت باشد نداشت و تحت نفوذ یکی از حاجیان میزیست و چون استبداد طغرل در کارها بالا گرفت عبدالرشید بخیال دور کردن او ویرا بسیستان بجنگ سلاجقه فرستاد طغرل پس از فتوحاتی که نصیبش شد بغزنه برگشت و بر عبدالرشید عاصی شد او را گرفت و با نه تن دیگر از شاهزادگان غزنوی بسال ۴۴۴ بکشت
فرهنگ اسم ها
معنی: بنده پروردگار هدایت کننده، بنده ی خدای هادی، ( اَعلام ) عبدالرشید غزنوی: شاه سلسله ی غزنوی [، قمری] پسر سلطان محمود، او پس از وفات برادر زاده اش مودود ( پسر مسعود غزنوی ) از زندان نجات یافت و به سلطنت نشست، پس از دو سال و نیم به دست یکی از سردارانش کشته شد، نام پسر محمد غزنوی
دانشنامه عمومی
جملاتی از کلمه عبدالرشید
دگر از اولیا عبدالرشید است که در عالم بهر رشدی وحید است