شاه سلیمان

لغت نامه دهخدا

شاه سلیمان. [ س ُ ل َ ] ( اِخ )یکی از متنفذان خراسان بنام سیدمحمد که خود را خواهرزاده شاه سلطان حسین صفوی میدانست در حدود سال 1162 هَ. ق. در مشهد به مخالفت با شاهرخ افشار نواده نادرشاه برخاست و او را کور کرد و خود بنام شاه سلیمان چند روزی سلطنت یا حکومت کرد و آنگاه بدست یکی ازسرداران شاهرخ کشته شد. رجوع به شاهرخ افشار شود.
شاه سلیمان. [ س ُ ل َ ] ( اِخ ) ( چشمه ٔ... ) واقع در بلوک کوه مره از قریه دشت ارجن. ( فارسنامه ناصری ص 320 ).

جمله سازی با شاه سلیمان

آصف ملک جهان خواجهٔ با نام و نشان سایهٔ مرحمت شاه سلیمان آثار
نور چراغ رضا مظهر لطف خدا ماه ملک بارگاه شاه سلیمان سریر
در جناب حضرت شاه سلیمان بارگاه ناتوان موری خیال عرضی اندیشیده است
بازار امیر یکی از مهم‌ترین و پررونق‌ترین بازارهای تبریز است. میرزا محمدخان امیرنظام، فرزند شیخ علی‌خان وزیر شاه سلیمان و نوهٔ میرآخور شیخ صفی‌الدین اردبیلی، این بازار را بنا نهاده‌است. وی در زمان ولی‌عهدی عباس میرزای نایب‌السلطنه وارد تبریز شده و به‌جهت حمایت‌های او به سمت امیرنظامی رسیده‌است.
مرغ تو خاقانی است داعی صبح وصال منطق مرغ شناس شاه سلیمان رکاب
بعد تاراج از آن شاه سلیمان دربان ماند یک خاتمی آن هم به کف اهرمنش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گرایش
گرایش
جل جلاله
جل جلاله
اسرار کردن
اسرار کردن
سلیم
سلیم