شاه اسماعیل

لغت نامه دهخدا

شاه اسماعیل. [ اِ ] ( اِخ ) امیر اسماعیل. از یاران ملک فخرالدین کرت و همان کسی است که ملک فخرالدین وی را با دویست تن مأمور گردانید که مصاحب جمال الدین محمد سام باشند. ( از ذیل جامع التواریخ ص 25 ).

فرهنگ فارسی

از یاران ملک فخرالدین کرت و همان کسی است که ملک فخرالدین وی را با دویست تن مامور گردانید که مصاحب جمال الدین محمد سام باشند.

جمله سازی با شاه اسماعیل

یقین که هست زظلمانیان دلش بیزار شاه اسماعیل حیدر قبله روحانیان
در کتاب احسن التواریخ نوشته حسن بیگ روملو آمده‌است که شاه اسماعیل دوم قصد داشت مردم ایران را به مذهب شافعی درآورد و این امر موجب شد لشکر قزلباش از وی بیزار شوند.
امیر در این شعر دوباره چادر زدن رومیان (ترکان عثمانی؛ به سکنه آسیای صغیر رومی گفته میشد) در ایران و دوباره حمله کردن ازبک‌ها و در آوردن تیغ از نیام توسط آنها دم زده است. تاریخ صفویه نشان می دهد اولین حمله عثمانی‌ها و ازبک‌ها به ایران در زمان شاه اسماعیل و حمله‌های بعدی آنها در زمان شاه تهماسب و شاه عباس بوده است.
نام شاه اسماعیل را از اتحاد معنوی هم باسما علی ایزد مصور ساخته
دست قدرت صیقل روی زمین آراسته تبع سلطان شاه اسماعیل حیدر ساخته
ز نور حیدر عالی است شاه اسماعیل از آن چراغ جهان شد فروغ طلعت شاه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال ای چینگ فال ای چینگ فال جذب فال جذب فال حافظ فال حافظ