سپیدنامه

لغت نامه دهخدا

سپیدنامه. [ س َ / س ِ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از مردم صالح و پرهیزکار و درستکار. ( برهان ) ( آنندراج ). صالح درستکار چنانکه سیه نامه فاسق و بدکار. ( رشیدی ).

فرهنگ عمید

شخص پرهیزکار و مؤمن و درست کار.

فرهنگ فارسی

کنایه ازشخص پرهیزکارومومن ودرستکار، ضدسیاه

جمله سازی با سپیدنامه

جریده‌ی گنهت عفو باد و توبه قبول سپیدنامه و خوشدل به عفو بار خدای
چون نگویی سپیدنامه شوی رستی از رنج و خویش کامه شوی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال جذب فال جذب فال چوب فال چوب