زاری کردن

لغت نامه دهخدا

زاری کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گریه و ناله کردن. نالیدن. گریستن:
مستی مکن که نشنود او مستی
زاری مکن که نشنود او زاری.رودکی.شو تا قیامت آید زاری کن
کی رفته را بزاری بازآری.رودکی.راست که افتادی و ز خواب و ز خور ماند
آنگه زاری کنی و خواهش و زنهار.ناصرخسرو.لابه و زاری همی کردند و او
از ریاضت گشته در خلوت دوتو.مولوی.

جمله سازی با زاری کردن

💡 دلم خون شد ز زاری کردن تو ندارم طاقت خون خوردن تو

💡 و گفت: دواء دل پنج چیز است همنشینی اهل صلاح و خواندن قرآن و تهی داشتن شکم و نماز شب و زاری کردن در وقت سحر.

💡 چنین بودی چنین می خوردن او زهی فریاد و زاری کردن او

تعداد یعنی چه؟
تعداد یعنی چه؟
موزون یعنی چه؟
موزون یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز