خوش سیما

لغت نامه دهخدا

خوش سیما. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( ص مرکب ) خوش صورت. صاحب ملاحت. نیک رو. خوش رو.

فرهنگ عمید

خوش رو، خوب رو، خوشگل.

فرهنگ فارسی

( صفت ) زیبا خوشگل.

جمله سازی با خوش سیما

با عطارد ماه خوش سیما بود نیست پنهان این سخن پیدا بود
چون زحل پس مشتری مریخ و آنگه آفتاب باز زهره با عطارد ماه خوش سیما بود
ز آفتاب حسن او هر ذره ای در نظر چون ماه خوش سیما بود
بلکا دلکا کم کن یغما ای خوش سیما بنشین بنشین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ددی یعنی چه؟
ددی یعنی چه؟
جنده یعنی چه؟
جنده یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز