«به این هیولای دریایی سوار نشو! اگر آنها آن را دارند، بگذار تا مردان دریایی برای ما غذا و آنچه که نیاز داریم را بیاورند. تو میتوانی تا زمانیکه پادشاه جادوپیشه به خانه میرود اینجا پیش ما بمانی. در تابستان که قدرت او از بین میرود؛ اما اکنون نفس او مرگبار است و دست سرد او دراز.»
چرخ جادوپیشه چون زرین قُواره کرد گم دامن کُحلیش را جَیبی مُقَّور ساختند