جادوپیشه

لغت نامه دهخدا

جادوپیشه. [ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) ساحر. جادوگر. کسی که جادو کند:
چرخ جادوپیشه چون زرین قواره کرد کم
دامن کحلیش را چینی مقور ساختند.خاقانی.رجوع به جادو شود.

فرهنگ عمید

= جادوگر

فرهنگ فارسی

( صفت ) جادوگر

جمله سازی با جادوپیشه

«به این هیولای دریایی سوار نشو! اگر آن‌ها آن را دارند، بگذار تا مردان دریایی برای ما غذا و آنچه که نیاز داریم را بیاورند. تو می‌توانی تا زمانی‌که پادشاه جادوپیشه به خانه می‌رود اینجا پیش ما بمانی. در تابستان که قدرت او از بین می‌رود؛ اما اکنون نفس او مرگبار است و دست سرد او دراز.»
چرخ جادوپیشه چون زرین قُواره کرد گم دامن کُحلیش را جَیبی مُقَّور ساختند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بررسی یعنی چه؟
بررسی یعنی چه؟
رویش یعنی چه؟
رویش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز