تمنا، به معنای آرزو و خواستن چیزی است که معمولاً با احساس تواضع و فروتنی همراه میباشد. این واژه در زبان عربی با تلفظ tamannā و در زبان فارسی به شکل تَمنا و در زبان انگلیسی به tamanna شناخته میشود. تمنا نشاندهندهی خواستهای عمیق و صادقانه است که از دل انسان نشأت میگیرد و غالباً با احترام و ادب ابراز میشود. این احساس میتواند نسبت به اهداف، آرزوها و یا حتی نیازهای دیگران باشد و نشاندهندهی روحیهای است که در آن فرد به دنبال تحقق خواستههای خود، با نگاهی سرشار از فروتنی و احترام به دیگران میباشد. تمنا، در واقع پیوندی است میان آرزو و ادب، که در جوامع مختلف به عنوان یک ارزش انسانی به شمار میآید.

تمنا
لغت نامه دهخدا
تمنا. [ ت َ م َن ْ ن ] ( اِ ) خواهش و آرزوی و خام و تباه از صفات اوست و بالفظ یافتن و کردن و داشتن و پختن و بستن و در دماغ آوردن و در دل شکستن و سوختن مستعمل. ( آنندراج ). مأخوذ از تازی ( تمنی ) آرزو و امید و خواهش. ( ناظم الاطباء ):
گر هیچ خرد داری و هشیاری وبیدار
چون مست مرو بر اثر او به تمنا.ناصرخسرو ( دیوان ص 3 ).چو رسی به طور سینا ارنی مگوی و بگذر
که نیرزد این تمنا بجواب لن ترانی.
( از افزوده های نفیسی بر دیوان رضی نیشابوری ).
سر به تمنای تاج دادن و چون بگذری
هم سر و هم تاج را نعل قدم داشتن.خاقانی.خاک درت را هر نفس برآب حیوان دسترس
خصم تو در خاک هوس تخم تمنا ریخته.خاقانی.ملک عجم چو طعمه ترکان اعجمی است
عاقل کجا بساط تمنا برافکند.خاقانی.ای ز تو ما بی خبر ما به تمنای تو
بسکه بپیموده ایم عالم خوف و رجا.خاقانی.چونکه به دنیاست تمنا ترا
دین بنظامی ده و دنیا ترا.نظامی.تمنای گل در دماغ آورند
نظر سوی روشن چراغ آورند.نظامی ( از آنندراج ).دل به تمنا که چه بودی ز روز
گرشب ما را نشدی پرده سوز.نظامی.غم به تمنای تو بخریده ام
جان به تمنای تو بفروخته.سعدی.به تمنای گوشت مردن به
که تقاضای زشت قصابان.سعدی.آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
یا دل از چنبر عشق تو بمن وا نرسد.سعدی.گر تو خواهی که برخوری از عمر
خلق را هم جز این تمنا نیست.ابن یمین.ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است.حافظ.فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب
که حیف باشد از او غیر او تمنایی.حافظ.بال پروازش در آن عالم بود صائب فزون
هرکه اینجا بیشتر در دل تمنا بیشتر.صائب ( از آنندراج ).روزه سازد پاک صائب سینه ها را از هوس
ز آتش امساک می سوزد تمناهای خام.( ایضاً ).رجوع به دیگر ترکیبهای این کلمه شود.
تمنا. [ ت َ م َن ْ نا ] ( اِخ ) از شعرای هندوستان و از برهمنان است. از مردم شکوه آباد و در لکهنو می زیست. از اوست:
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. خواهش کردن.
۳. درخواست، خواهش.
۴. (اسم ) آرزو.
فرهنگ فارسی
میراز محمدی اجدادش ایرانی بودند و در کابل متولد شد و به دهلی رفت و در سال ۱۱۶٠ درگذشت.
فرهنگ اسم ها
معنی: آرزو، خواستن چیزی همراه با فروتنی و تواضع، خواستن چیزی معمولاً همراه با فروتنی و تواضع