ضایع کردن

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م. ) ۱ - خراب کردن، فاسد کردن. ۲ - (عا. ) کنف کردن، بور کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - تباه کردن نابود کردن. ۲ - فرو گذاشتن بی تیمار گذاشتن. ۳ - مهمل گذاشتن بی کار گذاشتن. ۴ - گم کردن.

ویکی واژه

خراب کردن، فاسد کردن.
کنف کردن، بور کردن.

جمله سازی با ضایع کردن

زآنکه ایام نشاط و عشرت و شادی شده است بد بود بیهوده ضایع کردن این ایام را
اما از توانگر کالا به غبن خریدن، یقین نه مزد بود و نه سپاس و ضایع کردن مال بود. بلکه مکاس کردن و ارزان خریدن اولیتر.
ای که می‌پرسی ز صحبتها گریزانی چرا در بساطم وقت ضایع کردنی کم مانده است
این کلمه ریشه اش «سهو» است به معنی غفلت حالا چه با تقصیر چه بی تقصیر و در سوره ماعون به معنی به فراموشی سپردن نماز و و کاهلی در آن وضایع کردن آن است.
فایده هفتم آن که روزگار بر وی فراخ شود و به علم و عمل پردازد و چون بسیار خورد، خوردن و پختن و خریدن و ساختن و انتظار هم روزگار خواهد و آنگاه به طهارت جای شدن و طهارت کردن این همه روزگار ببرد و هر نفسی سرمایه ای است گوهری آدمی را و ضایع کردن آن بی ضرورتی ابلهی باشد.
فصل گل در خانه بودن عمر ضایع کردن است با حریفان موافق روی در بستان کنید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال اعداد فال اعداد فال عشقی فال عشقی فال مکعب فال مکعب