زیستن در زبان فارسی به معنای زندگی کردن و داشتن حیات است. این واژه به تجربه کردن و وجود داشتن در دنیای اطراف اشاره دارد. زیستن فرایندی است که در آن فرد با محیط و رویدادهای زندگی خود آشنا میشود و احساسات و تجربیات مختلفی را در طول عمر خود کسب میکند. این مفهوم نهتنها به بعد مادی زندگی اشاره دارد، بلکه جنبههای روحی و عاطفی آن را نیز شامل میشود. در واقع، زیستن به معنای درک و تعامل با دنیا و دیگران است، و ما را به چالشها و شادیهای زندگی متصل میکند. بنابراین، هر لحظهای از زندگی فرصتی است برای یادگیری و رشد، و ما با هر تجربهای که کسب میکنیم، به عمق وجود و معناهای زندگی نزدیکتر میشویم.

زیستن
لغت نامه دهخدا
تا کی دَوَم از گِردِ درِتو
کاندر تو نمی بینم چربو
ایمن بزی اکنون که بشستم
دست از تو به اشنان و کنشتو.شهید ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 408 ).چهار چیز مر آزاده را ز غم بخرد
تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد
هر آنکه ایزدش این چار چیز روزی کرد
سزد که شاد زید جاودان و غم نخورد.رودکی.شاد زی با سیاه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد.رودکی.روز ارمزد است شاها شاد زی
بر کت شاهی نشین و باده خور.ابوشکور ( گنج بازیافته ص 40 ).بدان تنگی اندر همی زیستی
زمان تا زمان زار بگریستی.دقیقی.عمر خلقان گر بشد شاید که منصور عمر
لوطیان را تا زید هم تاز و هم مکیاز بس.کسائی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).مرا گفت بگیر این و بزی خرم و دلشاد
اگر تنت خرابست بدین می کنش آباد.کسائی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).با فراخی است ولیکن به ستم تنگ زید
آنچنان شد که چنو هیچ ختنبر نبود.ابوالعباس ( یادداشت ایضاً ).هم ازکارها تا بپرسم نهان
که بی مرد زن چون زید در جهان.فردوسی.چو من شادمانم تو شادان بزی
که شادی و گردنکشی را سزی.فردوسی.همیشه بزی شاد و یزدان پرست
بر این بوم ما پیش گسترده دست.فردوسی.بپرسید دیگر که در زیستن
چه سازی که کمتر بود رنج تن.فردوسی.مخالفان ترا بر سپهر تا بزیند
برون نیاید هرگز ستاره شان ز ذنب.فرخی.شاد زیادی ز تن و جان خویش
و آنکه بتو شاد، به شادی زیاد.فرخی.دل بتو دادم و دعوی کند اندر دل من
خواجه سید ابوبکر که دلشاد زیاد.فرخی.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ( زیست زید خواهد زیست بزی زینده زیان زیسته ) زندگانی کردن عمر کردن.
دانشنامه عمومی
این فیلم به دلیل نگاه اجتماعی و دقت و موفقیت کوروساوا در شخصیت پردازی، یکی از مهم ترین کارهای اوست. اگر به این گفته آلن کستی معتقد باشیم که «شخصیت فیلم های کوروساوا همواره به دنبال یافتن معنی و مفهوم زندگی است…» فیلم زیستن را نمونه ای کامل از کوروساوا در جهت این معنا می یابیم.
در سال ۲۰۰۷، تی وی آساهی نسخه ای از آن را دوباره ساخت که برخی از شخصیت ها و گفتمان های آن تغییر کرده بود.
کانجی واتانابه ( با بازی تاکاشی شیمورا )، کارمند میان سالی است که سی سال از عمر خود را در یک شغل خسته کننده اداری گذرانده است و اینک رئیس بخشی کوچک در شهرداری است. همسر او مرده و با پسر و عروسش زندگی می کند.
پس از اینکه درمی یابد به سرطان معده دچار گشته و کمتر از یکسال دیگر زنده است دچار پریشانی می شود. ابتدا قصد دارد به پسرش بگوید اما با بی توجهی او پشیمان می شود. پس از آشنایی با یک نویسنده عجیب، به خوشگذرانی روی می آورد ولی پس از یک شب می فهمد که این نیز درمان پریشانی او نیست.
او در روز بعد، تویو را می بیند که از کارمندان زیردستش است و امضای او را برای استعفا می خواهد. او از کارش خسته شده و به دنبال کار دیگری است. شادمانی و اشتیاق او به زندگی، واتانابه را به خود جذب می کند و سعی می کند زمان بیشتری را با تویو بگذراند. پس از مدتی تویو به نیت او مشکوک شده و از او می خواهد که او را رها کند. واتانابه بالاخره می گوید که به اشتیاق و شادی او علاقه مند است و می خواهد همانند او شاد باشد. تویو به او پیشنهاد می کند که در زندگی هدفی داشته باشد و کاری را انجام دهد که او را شاد می کند.
با شنیدن سخنان تویو، واتانبه درمی یابد که هنوز امیدی هست. او بقیه مدت عمر خود را صرف راضی کردن بوروکراسی اداری برای تبدیل حوضچه ای آلوده به یک پارک کودکان می کند.
بخش سوم پس از مرگ واتانابه را نشان می دهد که کارمندان زیردستش در مراسم سوگواری او در جستجوی دلیلی هستند که اشتیاق او را برای ساختن پارک کودکان دریابند. آن ها سرانجام درمی یابند که واتانابه از مرگ خود خبر داشته است. این امر باعث می شود که آن ها هم قسم شوند که از این پس همچون او پیگیر مشکلات مردم باشند. اما می بینیم که در روز پسین، همگی قول خود را فراموش می کنند.
ویکی واژه
زندگی کردن
جمله سازی با زیستن
بریز ای هجر خونم چند سوزی جان من بی او مرا صد بار مردن به که یک دم زیستن بی او
انفعالم میکشد از سختجانیها مپرس کاش باشد بیرخت چون مرگم آسان زیستن
تا ندانی نکتهٔ اکل حلال بر جماعت زیستن گردد وبال