جهان

جهان به زمین و زندگی و تمدن انسانی بر روی آن اشاره دارد. این واژه گاهی به اشتباه برای اشاره به کیهان و گیتی نیز به کار می‌رود. همچنین، به هر مجموعه بزرگ دیگری نیز اطلاق می‌شود، مانند: جهان ادبیات. از نظر ریشه‌شناسی، این واژه دگرگون شده‌ای از واژه کیهان پهلوی است و واژه‌های کیهان و گیتی نیز از همان ریشه نشأت گرفته‌اند. جمعیت آن به تعداد انسان‌ها اشاره دارد و اقتصاد جهانی به اقتصادهای تمامی جوامع انسانی یا کشورها در کنار یکدیگر اطلاق می‌شود. عمر جهان حدود ۱۳.۷۵ میلیارد سال با خطای ۰.۱۷ میلیارد سال تخمین زده شده است. یک سیستم کاملاً پویا است که روزی آغاز شده و ممکن است روزی به پایان برسد. در این میان، با ادامه انبساط آن، کهکشان‌ها از یکدیگر دورتر می‌شوند. به طور مداوم در حال بزرگ شدن است و ستاره‌ها در طول عمر خود منقبض، منبسط و گاهی منفجر می‌شوند.

لغت نامه دهخدا

جهان. [ ج َ ] ( اِ ) عالم از زمین و کرات آسمانی. دنیا. گیتی. گیهان. عالم ظاهر. ( برهان )

فرهنگ معین

(جَ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - عالم، دنیا. ۲ - زمین.
(جَ یا جِ ) (ص فا. ) جهنده.

فرهنگ فارسی

جهیدن، گیتی، دنیا، عالم، کیهان، کره زمین
( اسم ) ۱- عالم از زمین و کرات آسمانی دنیا گیتی. ۲- آنچه تحت فلک قمراست. ۳- کر. ارض زمین. یا جهان آبگون. دنیای روشن عالم درخشان.یا جهان امتحان. دنیای آزمایش عالم مادی. یا جهان پیچ پیچ. ۱- دنیای پر مشقت و رنج عالم مادی. ۲- دنیای کثرت و تعدد. یا جهان جستجو.دنیای امتحان عالم کشش و کوش عالم مادی و ظاهری. یا جهان راستان. دنیای نیکو کاران عالمی که انبیا و اولیا در آن میزیند عالم امر. یا جهان زنده. دنیای باقی عالم امر عالم ملکوت. یاجهان ساده. دنیای بدون رنگ عالم ارواح عالم معنی. یا جهان کهین. انسان بشر عالم صغیر عالم اصغر. یا جهان مرگ. دنیای نیستی عالم مادی. یا جهان مهین. عالم دنیا انسان کبیر.
دهی است از دهستان بام بخش صفی آباد شهرستان سبزوار و دارای ۵۹۴ تن سکنه.

فرهنگ اسم ها

اسم: جهان (دختر، پسر) (فارسی) (کهکشانی) (تلفظ: jahān) (فارسی: جهان) (انگلیسی: jahan)
معنی: کیهان، عالم، گیتی، دنیا، ( به مجاز ) فرهنگ، نمادی برای بزرگی و عظمت، مردم دنیا و زندگی، ) حیطه، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ملک جهان، جهان آفرین

جملاتی از کلمه جهان

باز دانسته در جهان نوی در دل نقش نفس را ز نُبی
بدستان چو او پایکوبان شدی ز حیرت جهان دست بر هم زدی
به عدل او جهان را شاد گردان درون‌های خراب آباد گردان