ثلج در معنای عمومی و متداول خود به برف اطلاق میشود. از منظر طب سنتی، برف دارای طبعی سرد و خشک است و از دیرباز خواص درمانی متعددی برای آن ذکر شده است. به عنوان مثال، در تسکین دردهای دندان ناشی از حرارت، کمک به دفع زالوی چسبیده در حلق، و درمانی برای کرم معده و تقویت هضم در افراد با معده گرم، موثر دانسته شده است. همچنین، در کاهش تبهای حاره و بهبود عوارض پوستی نظیر جرب و خارش نیز کاربرد داشته است. ضماد برف بر پیشانی برای قطع خونریزی بینی (رعاف) و ترکیب آن با نمک برای یخ بستن سریع آب در ظروف، از دیگر خواص شگفتانگیز آن به شمار میآید. با این حال، مصرف خوراکی مستقیم برف میتواند منجر به تجمع حرارت در معده، بیحسی، ایجاد تشنگی مفرط، و بروز سرفه شود و برای افرادی با احشاء ضعیف یا کسانی که از اورام باطنی رنج میبرند، مضر است. به همین دلیل، استفاده از آب ناشی از ذوب برف (آب پرورده) یا مصرف آن به همراه مصلحاتی چون قرنفل و عسل، توصیه شده است. جمع مکسر ثلج در این معنا، ثلوج است.
ثلج
لغت نامه دهخدا
ثلج. [ ث َ ] ( اِخ ) بنوثلج؛ قبیله ای است.
ثلج. [ ث َ ل ِ ] ( ع ص ) خنک و سرد: ماء ثلج؛ آب خنک.
ثلج. [ ث َ ل َ ] ( ع مص ) ثلوج.آرام گرفتن دل. شاد شدن. || یقین کردن.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* ثلج چینی (صینی ): [قدیمی]
۱. شوره، شورۀ قلم.
٢. (زیست شناسی ) تباشیر.
٣. باروت.
٤. سنگ سرمه.
فرهنگ فارسی
( اسم ) برف
ثلوج آرام گرفتن دل شاد شدن
ویکی واژه
جمله سازی با ثلج
الا یا ساکن الدار رأیت الثلج فی الدار فاوقد بیننا جمرین من خمر و من نار
و قیل التقدیر: حق الامر الیقین. و الیقین علم یحصل به ثلج الصدر و یسمی برد الیقین و قیل هو علم یحصل بالدلیل.
فذاب الثلج و انهدم البناء و قد عزم الغریب علی الخروج