تنفیذ

واژه تنفیذ به معنای اجازه دادن یا تأیید کردن است و در زمینه‌های حقوقی و سیاسی به کار می‌رود. این واژه به فرآیند تأیید یا تصویب یک اقدام، تصمیم یا حکم اشاره دارد که توسط مقام یا نهاد بالاتر انجام می‌شود.

معانی و کاربردها:

تأیید و تصویب: این اصطلاح به معنای تأیید یا تصویب یک عمل یا تصمیم است. به‌عنوان مثال، اگر یک قانون یا مصوبه توسط مجلس تصویب شود، برای اجرایی شدن آن ممکن است نیاز به تنفیذ رئیس‌جمهور یا مقام بالاتر داشته باشد.

در نظام‌های سیاسی: در بسیاری از نظام‌های سیاسی، این کلمه به معنای تأیید نهایی یک تصمیم یا اقدام توسط مقاماتی مانند رئیس‌جمهور، وزیر یا دیگر مقامات عالی‌رتبه است. به‌عنوان مثال، تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری به معنای تأیید نهایی آن حکم است.

در حقوق اداری: در زمینه حقوق اداری، تنفیذ به معنای تأیید و اجرایی کردن تصمیمات اداری یا قضایی است که باید توسط مقامات مربوطه انجام شود.

در قراردادها و توافقات: در برخی موارد، به معنای تأیید نهایی یک قرارداد یا توافق‌نامه نیز به کار می‌رود.

لغت نامه دهخدا

تنفیذ. [ ت َ ] ( ع مص ) فرستادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || روان کردن فرمان.( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ): و تنفیذ این معانی به شمشیر. ( کلیله و دمنه ). چه تنفیذ شرایع دین و اظهار طرایق... بی سیاست پادشاه دیندار صورت نبندد. ( کلیله و دمنه ).
حکم تو هر جا رسید از پی تنفیذ آن
گرد کمر برزند دامن خود کوهسار.خاقانی.|| روان کردن نامه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) ۱ - نفوذ دادن. ۲ - روان و اجرا کردن فرمان.

فرهنگ عمید

۱. امضا کردن و فرستادن حکم یا نامه.
۲. [قدیمی] اجرا کردن و روان کردن فرمان و نامه.
۳. [قدیمی] نفوذ کردن و گذشتن در چیزی، مثل گذشتن تیر از نشانه.

فرهنگ فارسی

نفوذکردن وگذشتن درچیزی مثل گذشتن تیرازنشانه، اجراکردن وروان کردن فرمان ونامه، فرستادن حکم
۱ - ( مصدر ) نفوذ دادن. ۲ - نفوذ کردن و عبور از چیزی همچون تیز از نشانه. ۳ - روان کردن ( فرمان نامه ) اجرا کردن. ۴ - امضا کردن گذراندن. ۵ - تایید کردن استوار کردن.۶- فرستادن ( حکم نامه ). ۷ - ( اسم ) انفاذ. ۸ - اجرائ. ۹ - ارسال. جمع: تنفیذات.

جملاتی از کلمه تنفیذ

یک روز پیش از مراسم تنفیذ حکم ابراهیم رئیسی، سازمان عفو بین‌الملل در توییت خود نوشت: «جنایات علیه بشریت» بر این مراسم سایه انداخته است، این سازمان خواستار انجام «تحقیقات کیفری» به دلیل نقش رئیسی در «جنایات علیه بشریت» در رابطه با «کشتار ۶۷» شده است.
و چنانکه ساکنان زمین سر بر آستانه مقدسه عالیه می نهند، روشنان عالم بالا، پیشانی بر خاک جناب میمون خواهند نهاد و اوامر و نواهی این پادشاه عالی نسب شریف حسب، بر بر و بحر و خشک و تر و ذروه و حضیض عالم بر اطلاق تنفیذ یابد. چنانکه اگر خواهد امر او زمین را در حرکت آرد و نهی او زمان را از حرکت باز دارد.
در زمان صفویان مرسوم بود که پادشاه جدید حکم‌هایی را که در زمان سلطان پیشین صادر شده بود، تنفیذ می‌کرد و دوباره آن‌ها را امضاء می‌نمود، ولی شاه اسماعیل دوم هیچ‌یک از احکام دو پادشاه پیش از خود را امضاء نکرد.
هاشمی حتی در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد شرکت نکرد و روز تنفیذ به سفر شمال رفت. مصباحی مقدم می‌گوید حتی دفتر رهبری هم هلیکوپتری برای شرکت هاشمی در مراسم تنفیذ به محل اقامت او فرستادند ولی هاشمی را نیافتند و دست خالی برگشتند.
دولت نهم جمهوری اسلامی ایران به دولتی گفته می‌شود که در نتیجه پیروزی محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ۳ تیر ۱۳۸۴ روی کار آمد. تنفیذ رئیس‌جمهور توسط سید علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در روز ۱۲ مرداد ۸۴ انجام گرفت. این دولت از تاریخ ۱۲ مرداد ۸۴ رسماً آغاز و در ۱۲ مرداد ۸۸ با شروع دولت دهم پایان یافت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم