تمکین

به محض برقراری عقد نکاح، زوجین مسئولیت‌هایی را نسبت به یکدیگر بر عهده می‌گیرند که به آن تمکین گفته می‌شود. این مسئولیت‌ها هم شامل زن و هم شامل مرد می‌شود. در پاسخ به این سوال که عدم تمکین زن و مرد چه پیامدهایی دارد، باید اشاره کرد که عدم تمکین می‌تواند منجر به عواقب و آثار خاصی شود؛ از جمله اینکه زن ممکن است از دریافت نفقه محروم گردد و در صورت نشوز مرد، زن می‌تواند با اثبات شرایط عسر و حرج، درخواست طلاق کند. به محض اینکه زن و مرد به عقد یکدیگر درمی‌آیند، شرع و قانون آن‌ها را ملزم می‌کند که مجموعه‌ای از وظایف مشخص را در قبال یکدیگر انجام دهند. هرچند که انجام این وظایف بیشتر به تفاهم و علاقه دو طرف به زندگی مشترک بستگی دارد، اما گاهی لازم است که قانون نیز بر انجام این وظایف نظارت داشته باشد و برای عدم انجام آن‌ها ضمانت اجراهایی تعیین کند. قانون مدنی از اصطلاح تمکین برای وظایف مشترک زوجین استفاده کرده و آن را به انواع مختلفی تقسیم‌بندی کرده است. هر یک از این انواع مصادیق خاص خود را دارند و در صورتی که هر یک از زوجین وظیفه خود را به درستی انجام ندهد، برای طرف مقابل حقی ایجاد می‌شود که می‌تواند با استناد به آن، به‌طور قانونی این حق را مطالبه کند.

لغت نامه دهخدا

تمکین. [ ت َ ] ( ع مص ) دست دادن. || جای دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). جای دادن و پابرجا کردن. ( غیاث اللغات ). پای بر جای کردن و توانا و قادر گردانیدن برچیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قادر و مسلط گردانیدن کسی را بر چیزی. ( از اقرب الموارد )

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) ۱ - فرمان بردن. ۲ - پابرجا کردن، به کسی فرمان دادن.

فرهنگ عمید

۱. قبول کردن، پذیرفتن.
۲. فرمان کسی را پذیرفتن.
۳. [قدیمی] پابرجا کردن.
۴. [قدیمی] نیرو و قدرت دادن.
۵. [قدیمی] به کسی توانایی دادن که به امری یا چیزی دست یابد.

فرهنگ فارسی

پابرجاکردن، نیرووقدرت دادن، توانایی دادن
۱ -( مصدر ) دست دادن بفرمان بودن فرمان بردن. ۲ - قبول کردن پذیرفتن. ۳ - پابرجا کردن. ۴ - نیرو دادن قدرت دادن. ۵ - ( اسم ) فرمانبرداری. ۶ - احترام. ۷ - توانایی. جمع: تمکینات.
سید رضا خان. وی در حوالی کرمانشاهان می زیست و از احفاد شاه نعمت الله ولی بود و در عرفان و تصوف مقامی بلند داشت.

دانشنامه آزاد فارسی

تَمکین
(در لغت به معنای اطاعت، تن در دادن) در اصطلاح فقه امامیه دو معنی دارد: تمکین عام که عبارت است از حسن معاشرت زن با شوهر و اطاعت از او در امور زناشویی؛ و تمکین خاص که عبارت است از نزدیکی جنسی با شوهر هرگاه که او بخواهد جز در مواردی که شرع وی را معذور داشته است، مانند ایام حیض و بیماری. براساس مادۀ ۱۱۰۸ قانون مدنی، هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زناشویی امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود. علاوه بر آن، مادۀ ۱۱۱۷ قانون مدنی به مرد اختیار داده که زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن است، منع کند. چنانچه زن علی رغم آن به کار خود ادامه دهد ناشزه محسوب می شود و مستحق نفقه نخواهد بود. در مواردی قانون به زن اجازه داده است که از تمکین خودداری کند بدون آن که این امتناع، حق او به دریافت نفقه را ساقط نماید. ازجمله مواردی که امتناع زن از ایفای وظایف زناشویی شرعاً جایز شمرده شده آن است که زن بیمار شود و پزشک نزدیکی جنسی با شوهر را منع کرده و یا زن در عادت زنانگی باشد، و یا هرگاه زن برای انجام تکالیف مذهبی واجب اجازۀ بیرون رفتن از منزل را از شوهر بخواهد و او اجازه ندهد. همچنین، عدم تمکین در دو مورد موجب اسقاط حقوق مالی زوجه می شود: ۱. طبق شرط ضمن عقد مندرج در اسناد نکاحیه هرگاه طلاق بنا به درخواست زوج بوده و به تشخیص دادگاه درخواست طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری و یا سوءاخلاق و رفتار وی نباشد، زوج موظف است تا نصف دارایی موجود خود را که در طی زندگی مشترک با او به دست آورده یا معادل آن را به زوجه منتقل کند. اجرای این شرط منوط به امضای آن توسط زوج در سند ازدواج است. در صورت عدم تمکین، زن از این حق محروم می شود. ۲. به موجب تبصرۀ شش ماده و احدۀ اصلاح مقررات طلاق، مصوبِ ۱۳۷۰، هرگاه تقاضای طلاق از طرف زوج ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوءاخلاق و رفتار وی نباشد، دادگاه مبلغی را بابت اجرت المثل کارهایی که زوجه در طی زندگی مشترک به درخواست زوج انجام داده است، تعیین می کند و به پرداخت آن حکم می دهد. در صورت عدم تمکین، زن از این حق محروم می شود.

ویکی واژه

فرمان بردن.
پابرجا کردن، به کسی فرمان دادن.

جملاتی از کلمه تمکین

درخور ضبط نفس دل را ثبات آبروست بحر با تمکین بود تا موجها استاده‌اند
شاه دوران اگر این شکل و شمایل بیند تخت جاهت دهد و افسر تمکین بر سر
سخن از کفر میراند نه از دین ندارد گفتن او هیچ تمکین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم