در عرفان اسلامی، این اصطلاح که از ریشۀ لغوی رنگ گرفته شده، به معنای رنگبهرنگ شدن و گوناگونی است. این مفهوم با توجه به همین معنای تحتاللفظی شکل گرفته و در ادبیات صوفیه به تغییرات پیاپی و دگرگونیهای مستمر احوال سالک در مسیر سلوک اشاره دارد. به بیان دیگر، بیانگر گذرِ مداوم سالک از میان مقامات و حالات گوناگون معنوی است که هر یک رنگ و بویی خاص به سیر روحانی او میبخشد.
با وجود این، بیشتر مشایخ صوفیه تلوین را عاملی بازدارنده در مسیر سلوک میدانستند؛ چرا که این دگرگونیهای پیدرپی را باعثِ پراکندگی همت و انرژی سالک و مانعی برای تداوم و ثبات در حالتی یکپارچه و گرم میشناختند. اما در نگاهی متفاوت، ابنعربی، با استناد به آیۀ «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» (آیۀ ۲۹ سورۀ الرحمن)، تلوین را از جمله اخلاق الهی برمیشمارد و حتی آن را کاملترین مقامات میخواند. از دیدگاه وی، این تغییر و تحولِ دائمی، نشاناز تجلی گوناگون حق در وجود سالک دارد.
صوفیه در آثار خود به تقسیمبندیها و انواع مختلفی از آن اشاره کردهاند. این تقسیمات میتواند شامل این مفهوم در احوال قلبی، تلوین در مقامات سلوکی، و حتی تلوین در تجلیات حق باشد. بررسی این اقسام، نشان میدهد که اگرچه در نگاه اول ممکن است نشاناز بیثباتی به نظر برسد، اما در سطوح عمیقتر، میتواند جلوۀای از حضور و تجلی دائمی حق در حالات بنده تفسیر شود.